روز های خاکستری
به آسمان كه نگاه می كنم بی اختیار چشمانم روی ابرهایی تیره ثابت میماند و خاكستری این
پهنه برافراشته غباری از اندوه بر دلم میریزد، درست مانند قطرات ریز بارانی كه بر بستر
تشنه زمین فرو میریزد وجریان مییابد و به سوی آبی دریاها رهسپار میگردند. دلم نیز
همراه قطرات باران به سوی كتاب زندگی رهسپار میگردد و در فصلی كه مكرر خواندهام و
هرگز تكراری نشده آرام میگیرد.
فصلی از اغاز یك وابستگی...رویش شكوفههای عشق بر نهال جوان دلهای پاك
و خالص...شكوفهای كه با نگاهی مشتاق جوانه میزند ...از دریای محبت سیراب میگردد
و در سخت ترین امتحانات آبدیده میشود و در كتاب زندگی جاودانه میماند و هر بار كه
مرور میشود تازه تر به چشم میآید و چه كسی باور میكند كه روزهای خاكستری ماندنی
است و ابرهای تیره همیشگی و آن روز كه دست توانای عشق روزهای تیره را به روشنی
آفتاب پیوند میدهد فاصلهها طی میشود!!!
عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد!
زیبا بود اما شوخی بود!
حالا...
تو بی تقصیری!
خدای تو هم بی تقصیر است!
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم!
تمام این تنهایی
"تاوان جدی گرفتن آن شوخی"است
![](http://s10.kingsera.ir/upload/banner/1357548960b6c971b5.jpg)
نظرات شما عزیزان:
ولی دوستی انواع مختلفی داره شما منظورت چه نوع دوستی است